خاطرات یک من

این وبلاگ به مثابه دفترچه خاطرات روزانه برای من خواهد بود.

خاطرات یک من

این وبلاگ به مثابه دفترچه خاطرات روزانه برای من خواهد بود.

یه روز بخور و بخواب

صبح حدود ظهر از خواب بیدار شدیم.

رفتیم ظفر تقریباً اذان بود. امروز البته تعطیل شیفت هم بودم.

نماز و ناهار. البته نهار از جیب خودمون بود و به اندازه یه ناهار کمتر از بیت المال خوردیم.

ساعت تقریباً 2 شد.

تا آمدیم درس بخونیم، رعنایی گفت بریم خونشون درس بخونیم.

رفتیم اونجا هم درس خوندیم، اما نه مثل روز قبلش.

تا 9 شب اونجا بودم.

ساعت 10 و ربع هم برگشتم خونه.

یه روز بخور و بخواب.

شنبه 20 فروردین

امروز دو تا مطلب نوشتم. یکی در مورد حذف صفرها از پول ملی، یکی هم در مورد آینده هیئت.

چون گفته بودم تا شنبه مطلب حذف صفرها رو تحویل میدم، مجبور شدم تا ساعت 4 صبح تمومش کنم.

با رعنایی هم که قرار گذاشتیم برای دکترا بخونیم تو این یه هفته آخر. امروز هم چند ساعت خوندیم.

گرچه احتمالاً قبول نمیشیم، اما با هم خوندن تجربه خیلی خوبیه که توصیه می کنم هر کسی می تونه ازش استفاده کنه. یه خورده سرعت رو میاره پایین، اما بازدهیش خیلی بالاتره.

اولین روز کاری سال جدید برای من

امروز همش به سلام و احوالپرسی با همکاران گذشت.

یه دو صفحه هم در مورد سیستم فساد گریز نوشتیم. تا با نوشته های بقیه جمع بشه و نهایتاً در سال جهاد اقتصادی این موضوع رو نیز بشه مطرح کرد.

گرچه من هنوز مفهوم جهاد اقتصادی رو نمی فهمم، اما موضوع سیستم فساد گریز، موضوع خوبیه.

بعلاوه یه مقدار هم در مورد موضوع برادر عباسی گشتم و خوندم. خیلی ذهنم رو مشغول کرده، اما چیز بدرد بخوری گیرم نیومده تا حالا.

در کل روز خوبی نبود.

خدا رو شکر